جدول جو
جدول جو

معنی پرزه دار - جستجوی لغت در جدول جو

پرزه دار
(اَ حَ)
پرزدار. پرزناک
لغت نامه دهخدا
پرزه دار
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
تصویری از پرزه دار
تصویر پرزه دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرده دار
تصویر پرده دار
کسی که در قدیم در دربار پادشاهان و بزرگان مراقب بار یافتن اشخاص بوده، حاجب، دربان، برای مثال آن را که عقل و همت و تدبیر و رای نیست / خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست (سعدی - ۱۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزه دار
تصویر لرزه دار
آنکه دچار لرزه است، لرزه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(اَ زَ)
دارندۀ پره و دندانه، جنسی از قفل که صاحب انواعی است، مقابل پیچ
لغت نامه دهخدا
(حَ)
صاحب لرزه
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
حاجب. (دهار). سادن. خرم باش. دربان. (غیاث اللغات) :
چنین گفت با پرده داران اوی
پرستنده و پایکاران اوی.
فردوسی.
چو خاقان برفت از پس شهریار
عنانش گرفت آن زمان پرده دار.
فردوسی.
بیامد بر سام یل پرده دار
بگفت و بفرمود تا داد بار.
فردوسی.
ز پرده درآمد یکی پرده دار
بنزدیک سالار شدهوشیار.
فردوسی.
که آگه شدی زان سخن شهریار
بدرگاه بر، بود یک پرده دار.
فردوسی.
بشد پرده دار گرامی روان
چنین تا در خانه پهلوان.
فردوسی.
قیصر شرابدارت و چیپال چوبزن
خاقان رکابدارت و فغفور پرده دار.
منوچهری.
پس یک شب در آن روزگار مبارک پس از نماز خفتن پرده داری که اکنون کوتوال قلعۀ بیکاوندست... بیامد. (تاریخ بیهقی). روزی سخت باشکوه بود و حاجبی چند سپاهدار و پرده دار. (تاریخ بیهقی). پرده داری و سپاهداری نزدیک اریارق رفتند. (تاریخ بیهقی) .این مقدار شنیده ام (عبدوس) که یکروز بسرای حسنک شده بود (بوسهل) بروزگار وزارتش پیاده و بدراعه، پرده داری بر وی استخفاف کرده بود و وی را بینداخته. (تاریخ بیهقی). یکشب... پرده داری... بیامد و مرا که عبدالغفارم بخواند و چون وی آمدی بخواندن من، مقرر گشتی که به مهمی مرا خوانده می آید، ساخته برفتم با پرده دار. (تاریخ بیهقی).
فروهشت مر پرده را پرده دار
ببوسید پس نامه را شهریار.
شمسی (یوسف وزلیخا).
پرده دارا تو یکی درشو و احوال ببین
تا چگونه ست بهش هست که دلها درواست.
انوری (دیوان چ نفیسی ص 29).
پردۀ شب درگهت را پرده گشتی
گر اجازت یافتی از پرده دارت.
انوری.
هر که را عون حق حصار شود
عنکبوتیش پرده دار شود.
سنائی.
مرغان بر در بپای عنقا در خلوه جای
فاخته با پرده دار گرم شده در عتاب.
خاقانی.
رحمت میر بار جلال اوست و عزت پرده دار کمال او. (راحهالصدور راوندی).
هزار محنت و خواری تحمل افتد بیش
کمینه ناخوشی پرده دار و حاجب بار.
کمال اسماعیل.
آنجا که عقل و همت و تدبیر و رای نیست
خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست.
سعدی.
هر که را زهد پرده دار شود
محرم وحی کردگار شود.
اوحدی.
مغنی از آن پرده نقشی بیار
بیین تا چه گفت از درون پرده دار.
حافظ.
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست.
حافظ.
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند.
حافظ.
، ستار. (دهار). پرده پوش. سرپوش. سرنگاهدار. سرنگهدار. رازدار. امین. مقابل پرده در:
زآنکه آنرا که آرزو طلب است
پرده در روز و پرده دار شب است.
سنائی.
بپای پردگیان را بغرچگان مگذار
که پرده دار نباشد که پرده در نبود.
سوزنی.
دو همجنس دیرینۀ هم قلم
نباید فرستاد یکجا بهم
چه دانی که همدست گردند و یار
یکی دزد گردد دگر پرده دار.
سعدی.
- پرده دار فلک، کنایه از ماه است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزه دار
تصویر لرزه دار
آنکه دچار لرزه است خداوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده دار
تصویر پرده دار
حاجب، دربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده دار
تصویر پرده دار
دربان، حاجب، کسی که در قدیم در دربار پادشاهان مسئول بار دادن بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرده دار
تصویر پرده دار
آغاجی
فرهنگ واژه فارسی سره
حاجب، دربان، پرده پوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
الرّيش
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
Feathered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
plumeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
pierzasty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
מכוסה נוצות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
пернатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
پرندے والے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
পালকযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
mwenye manyoya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
깃털이 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
羽毛のある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
पंखदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
пір'яний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
bersayap
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
ที่มีขน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
gevederd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
gefiedert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
emplumado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
piumato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
emplumado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
有羽毛的
دیکشنری فارسی به چینی